
خودروهای هیبریدی غیرپلاگین بهطور میانگین ۲۵ تا ۳۵ درصد نسبت به همتایان بنزینی خود مصرف کمتری دارند. این گزاره، اما زمانی به یک «اثر ملی» تبدیل میشود که از سطح عرضه محدود عبور کند و به سطح نفوذ مؤثر در ناوگان برسد.
با ناوگانی حدود ۳۵ میلیون دستگاه خودروی سواری و موتورسیکلت، هرگونه کاهش معنیدار مصرف، نیازمند دو بال همزمان است: جهش عرضه هیبریدیها و اسقاط هدفمند و گسترده وسایل نقلیه فرسوده و پرمصرف.
برای فهم مقیاس، یک مثال ساده، اما گویا میزنیم. فرض کنیم تنها ۱۰ درصد از فروش سال آینده به خودروهای هیبریدی اختصاص یابد و این سهم در سه سال به ۳۰ درصد برسد. با متوسط کارکرد سالانه شهری و بینشهری و صرفهجویی ۲۵ تا ۳۵ درصدی هر دستگاه، کاهش مصرف تجمعی بنزین، در سناریوی میانه، بهمرور به چند میلیون لیتر در روز نزدیک میشود.
اما قفل مصرف ملی زمانی باز میشود که این جایگزینی به همراه اسقاط خودروهای پرمصرف رخ دهد.
اگر بهموازات رشد سهم هیبریدیها، طرح اسقاط سالانه حداقل چندصد هزار خودروی فرسوده اجرایی شود، اثر دوگانه «ورود کممصرفها» و «خروج پرمصرفها» نمود پیدا میکند و شیب مصرف نزولی میشود. در غیر این صورت، بخشی از صرفهجویی توسط رشد تعداد وسایل نقلیه و پیمایش کلی بلعیده خواهد شد.
پیام مهم برای سیاستگذاران این است که کاهش مصرف با اتکا به عرضه محدود هیبریدیها سریعا رخ نمیدهد و باید چرخه عرضه، مالیات/مشوق، تأمین مالی خریداران و ظرفیت خدمات پس از فروش همزمان تقویت شود.
تجربه جهانی نشان میدهد هر زمان نفوذ فناوری کممصرف با ابزارهای قیمتی و غیرقیمتی همراه شده، منحنی مصرف شکسته است. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست: اگرچه ساختار قیمتگذاری سوخت و یارانهها تصویر انگیزشی را پیچیده میکند، اما با طراحی هوشمندانه ابزارها، از خریدهای دولتی و ناوگانهای عمومی تا تسهیلات کمبهره و بیمه ترجیحی، میتوان موتور صرفهجویی واقعی را روشن کرد.