زمانی که لیلاند موتور و بریتیش موتور در سال ۱۹۶۸ باهم ادغام شدند، روسای لیلاند پی بردند که بریتیش موتور هیچ برنامهای بهمنظور ساخت جایگزینی برای محصول پرفروش اما قدیمی خود، آستین ۱۱۰۰ ندارد؛ بنابراین، توسعهٔ آلگرو بهسرعت آغاز و در سال ۱۹۷۳ متولد شد. این خودرو اما از مشکلات متعددی رنج میبرد و هرچند با فیسلیفت و بهروزرسانیهایی در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۹ سعی شد این مشکلات برطرف شوند اما دیگر کار از کار گذشته بود. آلگرو خودروی چندان جاداری نبود، از پیشرانههای کمتوانی استفاده میکرد و قیمتی گرانتر از رقبای اصلی خود داشت؛ بنابراین عجیب نیست که این خودرو در بازار کاملاً شکست خود و طی ۹ سال فقط حدود ۶۵۰ هزار دستگاه فروخت. خریداران آلگرو نیز مالک خودرویی شدند که چیزی جز دردسر نداشت و همیشه تهدید خرابی را به همراه داشت.
فولکسواگن نیو بیتل در اواخر دههٔ ۹۰ اشتیاق ساخت خودروهای رترو با الهام از مدلهای قدیمی را به راه انداخت و به دنبال آن مینی و فیات ۵۰۰ هم به بازار آمدند و موفق عمل کردند. کرایسلر پیتی کروزر هم طبق همین رویه ساخته شد اما این ماشین هم به خاطر کیفیت ساخت ضعیف و هم هندلینگ آشفته، قابلیت رقابت با مینی و بیتل را نداشت و ساخت نسخهٔ کانورتیبل نیز همهچیز را بدتر کرد. برداشتن سقف، استحکام ساختاری پیتی کروزر را کاملاً از بین میبرد و به همین دلیل کرایسلر مجبور شد یک رول بار وحشتناک بین صندلیهای جلو و عقب اضافه کند. این رول بار حتی هنگام باز بودن سقف مانع ورود خروجی به صندلیهای عقب میشد؛ بنابراین، تعجبی ندارد که پیتی کروزر کانورتیبل تنها دو سال به بازار عرضه شد و فروش بسیار پایینی را تجربه کرد.
سانگیانگ در اوایل دههٔ ۲۰۰۰ دچار سردرگمی شده بود زیرا از یک سو خانوادهٔ آفرودرهای قدیمی آن به بهروزرسانی نیاز داشت و از سوی دیگر، مدیران شرکت معتقد بودند که افزودن یک خودروی خانوادگی به سبد محصولات باعث افزایش فروش خواهد شد. ازاینرو، در سال ۲۰۰۴ مدل رودیوس به بازار آمده و بلافاصله مورد تمسخر قرار گرفت. طراحی این خودرو کار «بریت کن گرینلی» بود که در آن زمان برخی شاسیبلندهای سانگیانگ را هم طراحی کرده بود. به گفتهٔ این شرکت، قرار بود طراحی رودیوس از قایقهای تفریحی لوکس الهام بگیرد اما نتیجهٔ کار کاملاً ناامیدکننده از آب درآمد. همچنین با آغاز حرکت شرایط بدتر هم میشد زیرا این خودرو از پیشرانهٔ ۲.۷ لیتری دیزلی قدیمی مرسدس استفاده میکرد و آنقدر سنگین بود که نه پرفورمنس خوبی داست نه مصرف سوخت خوبی. همچنین رودیوس، به دلیل سواری بسیار نرم اصلاً رابطهٔ خوبی با پیچها نداشت.
این ماشین شاسیبلند کوچکی بود که در دههٔ ۹۰ با نامها و برندهای مختلف مثل ایسوزو رودئو اسپرت، اوپل فرونترا، هولدن فرونترا، شورلت رودئو و هوندا جاز در سراسر جهان عرضه میشد. این خودرو در بریتانیا هم با نام واکسهال فرونترا به فروش میرسید و برای این بازار در کارخانهٔ قدیمی بدفورد در کنار نسخههای اوپل و هولدن تولید میشد. ایسوزو MU اما که باعجله به بازار عرضه شده بود، خودرویی نهچندان باکیفیت با پیشرانههای بنزینی و دیزلی پرمصرف و غیرقابلاعتماد و هندلینگ اسفناک روی جاده و در آفرود بود. نسل اول MU از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۷ تولید شد و علیرغم تصویر بدی که از خود بجای گذاشت، نسل دوم آنهم ساخته شد که کمی بهتر بود اما هنوز هم ایرادات زیادی داشت.
سیتروئن در شبی که احتمالاً مدیران آن مست بودهاند، به دلایلی که هنوز هم مشخص نیست تصمیم گرفت پنج خودرو را در یک مدل ترکیب کند. پلوریل که بر اساس هاچبک کوچک C3 ساخته شده بود، خودروهای سدان، کانورتیبل، رودستر، هاچبک خانوادگی و پیکاپ را باهم ترکیب کرده بود. این ایده شاید در نگاه اول جالب به نظر برسد اما پلوریل از مشکلات عدیدهای رنج میبرد. جدا کردن ریلهای سقف این خودرو بسیار دشوار بود و وقتی برداشته میشدند در خودرو جایی برای قرار دادن آنها وجود نداشت. با خواباندن صندلیهای عقب و باز کردن درب پشتی میشد پلوریل را به یک وانت کوچک تبدیل کرد اما این کار از لحاظ قانونی مشکل داشت زیرا پلاک عقب را غیرقابل مشاهده میکرد. علاوه بر این، C3 پلوریل رانندگی کسلکنندهای داشت و کابین آن تنگ بود، کیفیت ساخت پایینی داشت و ارزانقیمت به نظر میرسید.
سوزوکی در ذهن خود ایدهٔ درخشان ساخت یک خودروی اسپرت کاربردی را داشت که منجر به تولد X-90 شد. این شاسیبلند دونفره روی کاغذ عالی به نظر میرسید اما خیلی زود مشخص شد که این ماشین نه اسپرت است و نه کاربردی. X-90 که با یک پیشرانهٔ ۱.۶ لیتری بنزینی با ۹۵ اسب بخار قدرت، انتقال قدرت محرک عقب یا چهارچرخ محرک سفارشی و گیربکسهای پنج سرعته دستی و اتوماتیک عرضه میشد، خودروی بسیار کندی بود و قابلیت اطمینان چندان خوبی هم نداشت. علاوه بر این، ارتعاشات زیادی به غربیلک فرمان خودرو منتقل میشد و به خاطر مرکز ثقل بالا، بهتر است در مورد عملکرد آن در پیچها حرفی نزنیم. به این ترکیب فضای بار بسیار اندک را هم اضافه کنید تا متوجه شوید چرا X-90 فقط دو سال روی خط تولید دوام آورد.
زمانی که پژو کانسپت Sesame را با درهای کشویی برقی در نمایشگاه پاریس ۲۰۰۲ رونمایی کرد، توجهات بازدیدکنندگان زیادی را جلب کرد و به همین دلیل جواز تولید آن با نام ۱۰۰۷ صادر شد. بااینحال، هرچند درهای کشویی در فضاهای تنگ مفید بودند اما دسترسی به صندلیهای عقب ۱۰۰۷ واقعاً از هاچبکهای پنجدر معمولی بهتر نبود. به همین دلیل، این ویژگی ارزش صرف وقت و هزینهای که باعث افزایش قیمت خودرو میشد را نداشت. علاوه بر این، ۱۰۰۷ با وزنی در حدود ۱۳۰۰ کیلوگرم، نسبت بهاندازهٔ خود بسیار سنگین بود که این یعنی برای داشتن شتابی مناسب باید فشار زیادی به پیشرانه وارد میشد که مصرف سوخت را هم افزایش میداد. به همین دلیل، درحالیکه این خودرو در ابتدا ۱۰ هزار پوند قیمت داشت، بعداً پژو مجبور شد این رقم را به میزان قابلتوجهی کاهش دهد تا بتواند فروش را بیشتر کند. بااینحال، از ۱۰۰۷ در سال ۲۰۰۵ فقط کمی بیشتر از ۵۰ هزار دستگاه فروخته شده و سپس فروش آن تا زمان خاتمهٔ تولید در سال ۲۰۰۹ بهطور مداوم کاهش پیدا کرد.
امروزه محصولات کیا خودروهایی خوشساخت، کاربردی و مقرونبهصرفه هستند اما همیشه اینطور نبوده است. این شرکت در سال ۱۹۹۱ با مدل پراید برای اولین بار وارد بازار بریتانیا شد. این خودرو در کره جنوبی تحت لیسانس فورد تولید میشد و درواقع بر اساس فورد فستیوا ساخته شده بود یعنی خودرویی که توسط مزدا توسعه پیدا کرده بود. پراید اما خودرو بسیار زشت با ظاهر جعبهای شکل بود. این ماشین در ابتدا با پیشرانههای ۱.۱ و ۱.۳ لیتری به بازار عرضه شد اما چند سال بعد موتور اول کنار رفت و دومی هم به سیستم سوخترسانی انژکتوری مجهز شد. در طول سالها بهروزرسانیهایی روی پراید صورت گرفت اما هیچکدام نتوانستند از میزان وحشتناک بودن آن بکاهند تا اینکه سرانجام در سال ۲۰۰۰ تولید پراید خاتمه یافت.