در روز کتاب، زمانی که بسیاری از مدارس کشور میزبان برنامههای معمول آموزشی بودند، خانواده مکثموتور تصمیم گرفت صبح خود را در یکی از خاصترین و امیدبخشترین فضاهای آموزشی تهران آغاز کند: مدرسه صبح رویش؛ مدرسهای که طی بیش از یک دهه گذشته، برای صدها کودک کار و کودکان در معرض آسیب، معنای تازهای از «خانه»، «فرصت» و «رشد» ساخته است. مدرسهای که مأموریتش بازگرداندن کودکی است.
صبح رویش از سال ۱۳۹۳ تاکنون توانسته است ۱۰۱۷ دانشآموز را در یازده مرکز آموزشی، فرهنگی و مهارتی تحت حمایت قرار دهد. در این مراکز، از دبستان و هنرستان تا مدرسه سیار و خانه دوستی، کودکان علاوه بر آموزش رسمی، مهارتهای زندگی، مهارتهای فنی، آموزشهای هنری، خدمات روانشناسی و مددکاری، صبحانه و ناهار گرم و حمایتهای هویتی دریافت میکنند. صبح رویش تنها یک مدرسه نیست؛ یک سیستم تربیتی تمامعیار است که با مجوزهای رسمی فعالیت میکند، اما ۱۰۰٪ توسط مردم و خیرین اداره میشود.
یک استقبال متفاوت؛ لبخندی که رسمی نبود، واقعی بود.
ساعت ۸ صبح، تیم مارکتینگ مکثموتور از در چوبی مدرسه وارد شد؛ جایی که دانشآموزان با لبخند و اشتیاقی بیتعارف به پیشواز آمده بودند. در همان چند قدم اول، حس میشد که این مدرسه چیزی فراتر از یک مرکز آموزشی است؛ یک اجتماع کوچک، خودجوش و زنده. فضای مدرسه پر از نشانههای خلقشده توسط خود بچهها بود:
دیوارهای نقاشیشده، تابلوهای ساختهشده با دست، و گوشههایی که کودکان با ایدههای خود بازسازی کرده بودند. مدرسه هنوز در حال توسعه بود، اما همین ترکیب ساختوساز تازه و خلاقیتهای کودکانه، حسی از امید و پویایی ایجاد میکرد.
صبحانهای که فقط خوراک نبود؛ یک کلاس مسئولیتپذیری بود.
یکی از اولین صحنههایی که توجه تیم را جلب کرد، آمادهسازی صبحانه بود. کودکان ارشد مدرسه در کنار مربیان، مسئولیت آمادهسازی صبحانه را برعهده داشتند: گروهی سفرهها را پهن میکردند؛ گروهی نان و میوه میآوردند؛ گروهی کنار یک ماهیتابه بزرگ، سوسیس و تخممرغ سرخ میکردند؛ چند نفر کوچکتر با ذوق، میزها را مرتب میکردند. همه با سرعت، هماهنگی و شوق کودکانه از اینسو به آنسو میرفتند. اینجا، «کار مدرسه» به معنای واقعی به «بچهها» سپرده شده بود، نه برای کار اجباری، بلکه برای تجربه مسئولیت، اعتمادبهنفس و مشارکت اجتماعی.
تور بازدید؛ از هنر تا روانشناسی، از نجاری تا دهکده طبیعت
در ادامه، کادر مدرسه یک تور کامل برای تیم مکثموتور ترتیب دادند. هر بخش، داستانی مستقل و آموزنده داشت: کلاسهای بازیآموزی برای کودکانی با نیازهای آموزشی متفاوت، کارگاه نجاری، جایی که کودکان اولین محصولات واقعی خود را میسازند، کارگاه هنرهای دستی و کارآفرینی، مزرعه کوچک محصولات ارگانیک، واحد روانشناسی با پروتکلهای جدی و علمی، واحد مددکاری که در زندگی واقعی کودکان نقش فعال دارد، دهکده آموزشی؛ باغچهای که کودکان در آن طبیعت را لمس میکنند، دیوار هویت؛ جایی که کودکان اثر دست خود را ثبت میکنند، دیوار لبخند برای تخلیه هیجان، و چتر گفتوگو؛ تمرینی برای حل اختلاف با گفتوگو، نه تنبیه. مدرسه در هر بخش فلسفهای مشخص داشت: پرورش شخصیت، نه فقط آموزش درسی.
لحظهای بهیادماندنی؛ هدیهای از جنس هنر و عزتنفس
یکی از تأثیرگذارترین بخشهای بازدید زمانی بود که دانشآموزان از مهمانان عکس گرفتند. بلافاصله همانجا عکسها را چاپ کردند، آنها را داخل قابهای چوبی کوچکی قرار دادند، قابهایی که خودشان در کارگاه ساخته بودند، و به عنوان هدیه تقدیم کردند. این قاب کوچک، چیزی فراتر از یک یادگاری بود. نماد توانمندی، عزتنفس و احساس ارزشمندی کودکانی که یاد گرفتهاند «دهنده» باشند، نه در جایگاه نیازمند.
اهدای کتاب؛ قدمی کوچک برای ساختن آینده
در پایان برنامه، بستههای کتاب درسی که تیم مکثموتور تهیه کرده بود، توسط مدیران شرکت به کودکان اهدا شد. شوق بچهها هنگام گرفتن کتابها، شعرهایی که سر دادند، آغوشهایی که باز کردند و حتی یادگیری و گفتن «سلام» و «خداحافظی» به زبان چینی در همان لحظه، لحظاتی بودند که هرگز فراموش نمیشوند.
تعهد مکث موتور؛ مسئولیت اجتماعی فراتر از شعار
این بازدید بخشی از نگاه بلندمدت مکثموتور در زمینه مسئولیت اجتماعی (CSR) است؛ نگاهی که باور دارد شرکتها زمانی بخشی واقعی از جامعه هستند که در کنار توسعه صنعتی، سهمی در تقویت سرمایههای انسانی، آموزشی و فرهنگی داشته باشند. روز کتاب فقط بهانهای بود؛ آنچه اهمیت داشت بودن در کنار کودکانی بود که آینده را با دستان کوچک، اما ارادهای بزرگ میسازند. مکثموتور با افتخار این مسیر را ادامه خواهد داد.