تعداد خودروهای خوب که به دلایل مختلف شکست خوردهاند زیاد است. این خودروها شایستگی موفقیت را داشتهاند اما دسته از آنها به خاطر قلب تپنده خود یعنی پیشرانه شکست را تجربه کردهاند. مشکلات این خودروها میتوانسته به قابلیت اطمینان پایین، سروصدای زیاد یا کمتوانی پیشرانه و یا ترکیبی از هر سه مشکل مربوط باشد اما یکچیز بین تمامی خودروهای خوبی که در این لیست وجود دارند مشترک است و آن اینکه به خاطر پیشرانه بد خود شکست خوردهاند!
با خطوط زیبای بدنه و هندلینگ مناسب، ام جی ای یک خودروی کلاسیک دلپذیر است. اکثر مدلهای تولیدی از پیشرانه ۱.۵ یا ۱.۶ لیتری استفاده میکردند اما بیش از ۲ هزار دستگاه از آن با پیشرانه توئین کم عرضه شدند که از پیشرانههای سری B گرفته شده بودند. این پیشرانه باید از سوخت مرغوب استفاده میکرد و زمانبندی احتراق خاصی داشت. پیستونهای این پیشرانه به راحتی مستهلک میشدند و حتی در حالت عادی و رسیدگی کامل نیز پیشرانه به روغنسوزی میافتاد. به همین خاطر ام جی ای توئین کم شکست سختی را متحمل شد.
گاز توربین هرگز بهصورت انبوه تولید نشد و ما هم نمیخواهیم با آوردن اسم این خودرو در لیست خود کرایسلر را مسخره کنیم اما میخواهیم بدانیم اگر خودروسازان به دنبال جابجا کردن مرزهای محدودیت باشند چه اتفاقی رخ میدهد. گاز توربین یک آزمایش قابلتوجه بود. تنها ۵۰ دستگاه از این خودرو تولید و تحویل خانوادهها شد تا بهصورت واقعی آن را تست کنند. خانوادههای تست کننده نتیجه گرفتند این خودرو شتاب گیری محدود، مصرف سوخت شوکه کننده، فرایند راهاندازی پیچیده و سروصدای زیادی دارد که همگی با قیمتی بالا ارائه میشوند و پیشرانه ۸ سیلندر عادی این وظایف را بسیار بهتر انجام میدهد.
یکی دیگر از خودروهای خوب که میتوانست موفق باشد اما پیشرانه به پاشنه آشیل آن تبدیل شد هیلمن ایمپ است. این خودرو وزن کم، تعویض دنده نرم و پیشرانهای جمعوجور داشت اما اگرچه این نیروگاه آهنین تمام آلومینیومی و ۸۷۵ سیسی آبخنک در بخش عقب قرار گرفته بود و رانندگی هیجانانگیز را تضمین میکرد اما یکی از دلایل شکست اصلی ایمپ لقب گرفت. علاوه بر مشکلات مربوط به گاز پنوماتیک مدلهای اولیه، داغ کردن پیشرانه منجر به سوختن واشر سرسیلندر و حتی پارگی بلوک میشد. در نسخههای بعدی این خودرو اکثر مشکلات حل شده بودند اما شهرت منفی ایمپ همچنان همراه این خودرو بود.
از میان تمامی پیشرانههای خبرسازی که در این لیست حضور دارند، پیشرانه وانکل Ro80 شاید بدترین آنها باشد. این پیشرانه به حدی بد بود که تقریباً کمپانی سازنده را نیز محو کرد. درحالیکه Ro80 جزو خودروهای خوب بود که از طراحی آئرودینامیک و گیربکس نیمه اتوماتیک استفاده میکرد اما از کار افتادن کامل پیشرانه در ۱۵ هزار کیلومتر اولیه کارکرد کاملاً عادی بود و دلیل آن نیز استهلاک روتور ذکر میشد که نتیجه نهایی فقدان کمپرس بود. میزان مراجعه مشتریان به نمایندگیها بابت تعمیرات مشمول گارانتی این خودرو بیش از حد بود و باعث شد NSU در سال ۱۹۶۹ به دست فولکسواگن بیفتد. نام این شرکت نیز از سال ۱۹۷۷ محو شد…
ما در این لیست خودروهای برجسته را معرفی میکنیم اما باید اذعان کرد آستین ۳ لیتر جزو آنها نیست هرچند میتوانست جزو محصولات موفق دنیا لقب گیرد. ۳ لیتر خودرویی بزرگ و لوکس بود که میبایست سواری و هندلینگ برجستهای را ارائه میکرد اما اینطور نبود و پیشرانه ۶ سیلندرش نیز از آستین هیلی ۳۰۰۰ گرفته شده بود. متأسفانه آستین ۳ لیتر نتوانست خودش را نشان دهد زیرا بسیاری از ۹۹۹۲ مدل تولیدی به خاطر از کار افتادن کامل پیشرانه در کارکردهای اولیه اوراق شدند.
استگ هم جزو خودروهای خوب بود که سرنوشت بدی داشت. یک کانورتیبل چهارنفره و ارزانقیمت با پیشرانه ۸ سیلندر باب میل افراد زیادی خواهد بود مخصوصاً اینکه طراحی زیبایی نیز دارد؛ اما این پیشرانه ۸ سیلندر ۳ لیتری مشکلات زیادی همچون سرسیلندر ضعیف، قطعات بیکیفیت و… داشت که منجر به عیوبی همچون نشت ضدیخ و داغ شدن میشد. در طول هفت سال تنها ۲۵۹۳۹ دستگاه از استگ تولید شد و تنها ۱۰ درصد از آنها روانه بازار آمریکا به عنوان بازاری کلیدی شدند. شرکت بریتیش لیلند امیدهای زیادی به این خودرو داشت، خودرویی که از نظر فروش و سود بتواند با مرسدس بنز SL رقابت کند اما نتیجه آن چیزی نبود که انتظارش را داشتند.
هیلی یک خودروی اسپرت بود که از همکاری شرکتهای جنسن و هیلی حاصل شده بود. این خودرو از پیشرانه لوتوس استفاده میکرد و لقب اولین خودروی تولیدی دنیا با ۴ سوپاپ برای هر سیلندر را یدک میکشید. جنسن هیلی میبایست جزو خودروهای خوب میبود که شرکت سازنده را به عرش میبرند اما هماهنگی با قوانین ایمنی آمریکا روی ظاهر آن تأثیر منفی گذاشت و پیشرانه توئین کم ۱۶ سوپاپ نیز به یک فاجعه کامل تبدیل شد. داغ شدنهای متعدد منجر به سوختن واشر سرسیلندر و سایر مشکلات میشد. البته پیشرانه بد تنها یکی از نقاط ضعف متعددی بود که مشتریان میبایست با آن دستوپنجه نرم میکردند.
داستان دولومیت اسپرینت کمی فرق دارد. این خودرو بر پایه سدان دولومیت شکل گرفته بود و بنابراین ترکیبی از پرفورمنس و اشرافیت را عرضه میکرد؛ اما پیشرانه کاملاً آلیاژی این خودرو داغ میکرد و نتیجه آن خراب شدن بخشهای مختلف بلوک و سیلندر بود. دولومیت اسپرینت هم جزو خودروهای خوب بود که به خاطرهها پیوست.
ولوو ۲۶۰ با ظاهر جعبهای خود لذت سواری خاصی نداشت اما به عنوان گزینه حملونقل ایمن و راحت میتوانست جزو خودروهای موفق باشد. نکته مهم اینکه ۲۶۰ در دورهای که بسیاری از رقبا مشکل دوام داشتند از کیفیت ساخت بسیار خوبی سود میبرد؛ اما پیشرانه ۶ سیلندر ۲۶۶۴ سیسی تمام آلومینیومی ولوو ۲۶۰ که با همکاری پژو، رنو و ولوو توسعه یافته بود بسیار غیرقابلاعتماد بود و مشکلات زیادی در زمینه یاتاقانها، میللنگ و… داشت که در نهایت منجر به ترکیدگی بلوک پیشرانه میشد. این پیشرانه بعدها در دلورئون و رنو آلپین GTA و A610 نیز نصب شد.
لانچیا تاریخچهای غنی از نظر خلاقیتها و نوآوریها دارد اما در دهه ۷۰ میلادی با عرضه خودروهای بدی همچون بتا و گاما شناخته میشد. گاما یک سدان یا کوپه لوکس با پیشرانه ۴ سیلندر ۲.۵ لیتری بود که نیروی تولیدی را به چرخ های جلو منتقل میکرد؛ اما زمانی که فرمان را بهصورت کامل میچرخاندید تسمهها از جای خود درمیآمدند که نتیجه نهایی آن آسیب دیدن پیستونها و سوپاپها بود!
خودروهای خوب زیادی وجود دارند که جنرال موتورز به آنها افتخار میکند اما بحران سوخت دهه ۷۰ میلادی باعث شده بود خودروسازان آمریکایی به فکر کاهش مصرف سوخت باشند و نتیجه نهایی این تلاشها خیلی رضایتبخش نبود. جنرال موتورز ایده تولید پیشرانه دیزلی را مطرح کرد اما نیروگاه ۸ سیلندر ۵.۷ لیتری این شرکت نسبت تراکم بسیار بالاتری داشت که منجر به مشکلاتی همچون خرابی سرسیلندر و پر شدن مایع خنککننده در سیلندرها شد. جنرال موتورز همچنان در نمایندگیهای خود به مشکلات مشتریان پاسخ میداد اما تا سال ۱۹۸۵ روی تولید آنها پافشاری کرد.
مرسدس S کلاس از نظر اشرافیت، نوآوری و پرفورمنس همواره جزو سرآمدها بوده است. به همین خاطر در زمان معرفی اولین سدان مجهز به پیشرانه توربودیزل انتظارات بالا بود ولی متأسفانه پاسخ مناسبی به انتظارات داده نشد. این پیشرانه ۵ سیلندر قدرت ۱۱۰ اسب بخاری داشت و از نظر پرفورمنس نیز چنگی به دل نمیزد. ۳۰۰SD تنها در آمریکا عرضه شد اما تعجبی نداشت که به میزان محدود فروش رفت.
قوانین آلایندگی سختگیرانه کالیفرنیا تأثیرات زیادی روی خودروهای اسپرت و عضلانی داشت اما قطعاً بدترین تصمیمات دراینباره به کوروت با پیشرانه ۸ سیلندر ۵ لیتری مربوط میشود که فقط ۱۸۰ اسب بخار قدرت داشت. بدتر اینکه خبری از گیربکس دستی نبود و تمامی کوروت ۳۰۵ کالیفرنیاها از گیربکس ۳ سرعته کند استفاده میکردند، گیربکسی که پرفورمنس را بدتر هم میکرد. البته مصرف سوخت این خودرو نیز رضایتبخش نبود و کوروت تنها پس از یک سال با بازار وداع کرد.
ادامه دارد…